روناک خانومروناک خانوم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 2 روز سن داره

عشق مامان و بابایی روناک خانوم گل

عکس روناک با پستونک

مامانی فدات این عکس ماله 3 ماهگیته وقتی هنوز پسونک رو ازت نگرفته بودم خیلی سختم بود پسونک رو ازت گرفتم خیلی بیقراری کردی مامان ولی مجبور بودم اصلا شیر نمیخوردی ، ضعیف شده بودی ، 3 روز شب و روز من سر پا بودم که پسونک رو ازت گرفتم همش بغل می خواستی مامانی ولی بلاخره موفق شدم  و شما هم بعد پسونک خیلی بهتر شیر می خوردی. دوست دارمم عشقم ...
25 آذر 1394

باورم نمیشه

ماشالله خیلی زود بزرگ میشی مامان دلم برای همه لحظه های قشنگمون تنگ میشه دوست دارم محکم بغلت کنم ولی هر وقت محکم میگیرمت بغلم جیغ میکشی روناکه من دخترم عزیزم بخاطر وجودت ازت ممنونم با خودت شیرینی و شادی رو به خونمون آوردی. راستی می دونی چرا اسمت رو روناک گذاشتیم؟؟؟؟ روناک یعنی روشنی ، روناک یعنی روشنایی تو با اومدنت شدی چراغ خونه ما و خونمون رو روشن کردی مامان   ...
25 آذر 1394

درباره دخترم

دختر عزیزم می خوام برات بنویسم که چه کارهایی رو از چند وقتی انجام میدی غلط زدن رو از 3 ماه و نیمی شروع کردی از 4 ماه و نیمی سینه سر میرفتی چهار دست و پا رفتن از 7 ماهگی گلم انجام میدادی مامان فدات اولین دندونت رو توی هفته اول ماه هفتم درآوردی و دندونای بالا توی هفته اول ماه نهم هر وقت بابا حواسش نیست سریع دست بابایی رو گاز میگیری. امروز هم نهار خونه مامان جونت بودیم(مامان بابایی) نهار حلیم درست کرده بود که شما سر سفره انگشت باباجونتو گاز گرفتی و جاش موند روی دستش عزیزم خیلی دوست دارم ...
25 آذر 1394

برای عشقم

روناک عزیزم سلام باید ببخشید که اینقدر دیر میام و مطلب میزارم برات مامانی خیلی سرم شلوغه دست تنهام کارای خونه ، و کارای اینترنتی که دارم فرصت زیادی دیگه برام نمیزاره ماشالله تو هم خیلی شیطونی عزیزم هر موقع میام با کامپیوتر کار کنم شما هم اینجا میای و شلوی می کنی خدایی نکرده یذف برق میگیرت. منم مجبورم وقتی شما خوابی کار کنم   قربونت تو هم که خوابت خیلی کمه وقتی هم میخوابی باید منم پیشت بخوابم وگرنه بیدار میشی ...
25 آذر 1394
1